كتاب مقدس ادعا ميكند كه وسيلة منحصر به فرد خداوند براي ايجاد ارتباط با نوع بشر است. ميلياردها نفر از مردان و زنان، زندگي خود را بر پاية اين پيغام بنا نهاده اند. ميليونها نفر به خاطر اين پيغام جان خود را فدا كرده اند.
آيا يك شخص باهوش ميتواند كتاب مقدس را باور كند؟
آري. كتاب مقدس افسانه و حكايت نيست و برخلاف كتب روحاني ديگر خواستار يك ايمان كوركورانه نيز نميباشد. دسته هاي متعدد شواهد نه تنها از صحت و دقت تاريخي كتاب مقدس حمايت ميكنند بلكه اين ادعا را نيز به اثبات ميرسانند كه آن يك تاليف الهي است.
اگر كتاب مقدس پيغام خدا براي ماست، بايستي اميدوار باشيم كه نسخة تاريخي آن دقيق ميباشد. همين گونه نيز هست.
براي مثال كتاب مقدس گزارش ميدهد كه عيساي ناصري معجزات بسياري كرد، به دست روميان اعدام شد و از مردگان قيام نمود. مورخين كهن بيشماري گزارشهاي كتاب مقدس را در خصوص زندگي عيسي و پيروانش تاييد ميكنند:
كرنليوس تاسيتوس (55 - 120 ميلادي)، از مورخين قرن اول كه رومي بود به عنوان يكي از دقيقترين تاريخ نويسان دنياي كهن شناخته شده است. (جاش مك داول، شواهد جديد مسيحيت و رأي دادگاه، انتشارات نلسون، 1999، صفحة 55) برگزيده اي از نوشته هاي تاسيتوس به ما ميگويد كه فرمانرواي روم، نرون، «بديعترين شكنجه ها را به آناني تحميل نمود . . . كه مسيحي خوانده ميشدند . . . كريستوس، يا همان مسيح، نامي كه بنيانگذار اين طريقت بود، در زمان امپراطوري طيباريوس و به دست يكي از گماشته هاي وي به نام پنطيوس پيلاطس اشد مجازات را متحمل گرديد.» (تاسيتوس، آ. 44/15.)
فلاويوس يوسفوس كه يك مورخ يهودي بود (38 - 100+ ميلادي)، در كتاب خود تحت عنوان «روزگار باستان يهودي» دربارة عيسي چنين مينويسد: «دانسته ايم كه عيسي مردي دانا بود و كارهاي برجستة شگفت انگيزي انجام ميداد، بسياري را تعليم داده و در بين يهوديان و يونانيان پيرواني را به دست آورده بود. ميگفتند او همان مسيح موعود است، رهبران يهودي به او تهمت زدند، به وسيلة پيلاطس محكوم به اعدام شد و مصلوب گرديد. اينگونه ميپندارند كه از مردگان قيام كرده است.» (ويلكينز، مايكل جي. و جي. پي. مورلند، عيسي در زير آتش، انتشارات زوندروان، 1995، صفحة 40)
سويتونيوس، پليني جوان و تالوس نيز دربارة عبادت مسيحي و شكنجه مطالبي نوشته اند كه با گزارشات موجود در عهد جديد مطابقت دارد.
حتي كتاب تلمود يهوديان (مجموعه قوانين شرعي و عرفي يهود) نيز با رويدادهاي مهمي كه در زندگي مسيح اتفاق افتاد هم راي است و به طور قطع ميدانيم كه آنان تمايل و گرايشي نسبت به عيسي نداشتند. به نقل از تلمود: «دانسته ايم كه عيسي در نتيجة نكاح به دنيا آمد، حواريوني را دور خود جمع كرد، ادعاهاي كفرآميز دربارة خود كرد و معجزاتي را به جا آورد. اما اين معجزات به جادوگران نسبت داده ميشود و نه به خدا.»
بايد به اين موضوع توجه نمود كه بيشتر تمركز مورخين قديمي بر رهبران سياسي و نظامي بوده است و نه بر عالمين گمنام يهودي كه اهل استانهاي دوردست امپراطوري روم بودند. با اين وجود، مورخين قديمي (يهودي، يوناني و رومي) در حالي كه خود ايماندار نبودند، رويدادهاي مهم ارائه شده در عهد عتيق را تاييد ميكنند.
مورخين غير روحاني حقايقي كلي از زندگي عيسي به ثبت رساندند، اما نزديكان صميمي وي كه شاهداني عيني بودند گزارشهاي مفصل تري را با جزئياتي كامل تر ارائه دادند.
اين گزارشها اناجيل چهارگانه ناميده ميشوند و چهار كتاب اول در عهد جديد را تشكيل ميدهند. چگونه ميتوانيم اطمينان حاصل كنيم كه تاريخچة زندگي عيسي صحت دارد؟
زماني كه مورخين ميخواهند قابليت اطمينان يك بيوگرافي را تعيين كنند، اين سوال را ميپرسند: «چند منبع ديگر وجود دارد كه گزارشهايي با همان تفاصيل مشابه را در خصوص شخص مورد نظر ارائه ميدهد؟» روش كار به اين صورت است. فرض كنيد در حال جمع آوري بيوگرافي دربارة رئيس جمهور جان اف. كندي هستيد. اشخاص بسياري را مييابيد كه دربارة خانوادة او، دورة رياست وي و چگونگي برخورد وي با بحران موشكي كوبا براي شما توضيح ميدهند و تقريباً تمامي بيوگرافيها حقايق مشابه اي را گزارش ميكنند. حال فرض كنيد كه يكي از بيوگرافيها گزارش دهد كه جان اف. كندي به مدت ده سال به عنوان يك كشيش در آفريقا زندگي كرده است و يا بيوگرافي ديگري گزارش كند كه در همان زمان او در ايالات متحده بوده است؛ يك تاريخ نويس دقيق گزارشاتي را در نظر ميگيرد كه با يكديگر مطابقت داشته باشند.
آيا زماني كه دربارة عيساي ناصري ميخوانيم، بيوگرافيهاي متعددي را مييابيم كه گزارشهاي مشابهي را در بر دارند يا خير؟ بلي. در عين حال كه تمامي اطلاعات در هر چهار انجيل كاملاً شبيه به هم نيستند، اما اناجيل چهارگانه يك داستان واحد را تعريف ميكنند.
متي | مرقس | لوقا | يوحنا | |
عيسي از باكره متولد شد. | 1 : 18 - 25 | - | 1 : 27 و 34 | - |
او در بيتلحم به دنيا آمد. | 2 : 1 | - | 2 : 4 | - |
او در ناصره زندگي كرد. | 2 : 23 | 1 : 9 و 24 | 2 : 51 و 4 : 16 | 1 : 45 و 46 |
عيسي به دست يحيي تعميد دهنده تعميد يافت. | 3 : 1 - 15 | 1 : 4 - 9 | 3 : 1 - 22 | - |
عيسي معجزات شفا را به جا آورد. | 4 : 24 و غيره | 1 : 34 و غيره | 4 : 40 و غيره | 9 : 7 |
عيسي بر روي آب راه رفت. | 14 : 25 | 6 : 48 | - | 6 : 19 |
عيسي با پنج قرص نان و دو ماهي به پنج هزار نفر غذا داد. | 14 : 7 | 6 : 38 | 9 : 13 | 6 : 9 |
عيسي به مردم عادي تعليم ميداد. | 5 : 1 | 4 : 25 و7 : 28 | 9 : 11 | 18 : 20 |
او با رانده شدگان وقت ميگذراند. | 9 : 10 و 21 : 31 | 2 : 15 و 16 | 5 : 29 و 7 : 29 | 8 : 3 |
عيسي با بزرگان ديني بحث ميكرد. | 15 : 7 | 7 : 6 | 12 : 56 | 8 : 1 - 58 |
بزرگان دين توطئه چيدند تا عيسي را بكشند. | 12 : 14 | 3 : 6 | 19 : 47 | 11 : 45 - 57 |
عيسي را به روميان تحويل دادند. | 27 : 1 و 2 | 15 : 1 | 23 : 1 | 18 : 28 |
عيسي را با تازيانه زدند. | 27 : 26 | 15 : 15 | - | 19 : 1 |
او را مصلوب كردند. | 27 : 26 - 50 | 15 : 22 - 37 | 23 : 33 - 46 | 19 : 16 - 30 |
عيسي درون قبري به خاك سپرده شد. | 27 : 57 - 61 | 15 : 43 - 47 | 23 : 50 - 55 | 19 : 38 - 42 |
عيسي از مردگان قيام كرد و خود را به پيروانش آشكار نمود. | 28 : 1 - 20 | 16 : 1 - 20 | 24 : 1 - 53 | 20 : 1 - 31 |
دو انجيل توسط متي و يوحنا نوشته شده است، مرداني كه شخصاً عيسي را به خوبي ميشناختند و بيش از سه سال با او سفر كردند. دو كتاب ديگر توسط مرقس و لوقا نوشته شده است كه از ياران نزديك رسولان بودند. اين نويسندگان در ارتباط با حقايقي كه مينگاشتند دسترسي مستقيم داشتند. كليساي اوليه به اين خاطر هر چهار انجيل را پذيرفت چون مطابق با همان آگاهي هايي بود كه قبلاً دربارة زندگي عيسي عموميت داشت.
هر كدام از نويسندگان اناجيل گزارشهاي خود را به تفصيل بيان كرده اند. همان گونه كه در بيوگرافيهاي متعدد كه دربارة يك شخص واقعي نوشته ميشود انتظارش را داريم، سبك و شيوة نگارش چهار انجيل متفاوت است ولي حقايق موجود در آنها با يكديگر مطابقت كامل دارد. ما ميدانيم كه نويسندگان اناجيل داستانهاي ساختگي سر هم نميكردند، چرا كه كتاب مقدس اسامي معين جغرافيايي و جزئيات فرهنگي خاصي را بيان ميكند كه توسط مورخين و باستانشناسان تاييد شده است.
سخنان ثبت شدة عيسي بسياري از مباحثي كه كليساي اوليه مايل بود در رابطه با آنها اظهاراتي بيان شود را شامل نميشود. اين امر نشان ميدهد كه زندگينامه نويسان در كار خود امين بوده اند و از قول عيسي چيزهايي ننوشته اند كه خود در اين بين ذينفع باشند يا مصلحت زمان بوده باشد.
براي مشاهدة نمونه اي از آنچه در يكي از اناجيل ارائه شده است، اينجا را كليك كنيد.
نمونه اي از آنچه در يكي از اناجيل ارائه شده است . . .
اناجيل به صورتي بسيار ساده ارائه شده اند، «و اينگونه بوده است.» حتي گزارشها دربارة معجزات عيسي با احساسات و عواطف شورانگيز و فيلسوفانه بيان نشده است. يكي از اين نمونه ها را در لوقا باب هشتم ميخوانيم، زماني كه عيسي دختر كوچكي را زنده ميكند. دقت كنيد كه چقدر با جزئيات كامل و با شفافيت بيان شده است:
«كه ناگاه مردي، يايرس نام كه رئيس كنيسه بود، به پايهاي عيسي افتاده، به او التماس نمود كه به خانة او بيايد. زيرا كه او را دختر يگانه اي قريب به دوازده ساله بود كه مشرف بر موت بود.
و چون ميرفت، خلق بر او ازدحام مينمودند. ناگاه زني كه مدت دوازده سال به استحاضه مبتلا بود و تمام مايملك خود را صرف اطبا نموده و هيچكس نميتوانست او را شفا دهد، از پشت سر وي آمده، دامن رداي او را لمس نمود كه در ساعت جريان خونش ايستاد.
پس عيسي گفت: «كيست كه مرا لمس نمود؟» چون همه انكار كردند، پطرس و رفقايش گفتند: «اي استاد، مردم هجوم آورده، بر تو ازدحام ميكنند و ميگويي كيست كه مرا لمس نمود؟» عيسي گفت: «البته كسي مرا لمس نموده است، زيرا كه من درك كردم كه قوتي از من بيرون شد.»
چون آن زن ديد كه نميتواند پنهان ماند، لرزان شده، آمد و نزد وي افتاده پيش همة مردم گفت كه به چه سبب او را لمس نمود و چگونه فوراً شفا يافت. وي را گفت: «اي دختر، خاطر جمع دار؛ ايمانت تو را شفا داده است؛ به سلامتي برو.»
و اين سخن هنوز بر زبان او بود كه يكي از خانة رئيس كنيسه آمده، به وي گفت: «دخترت مرد. ديگر استاد را زحمت مده.» چون عيسي اين را شنيد، توجه نموده به وي گفت: «ترسان مباش، ايمان آور و بس كه شفا خواهد يافت.»
و چون داخل خانه شد، جز پطرس و يوحنا و يعقوب و پدر و مادر دختر، هيچكس را نگذاشت كه به اندرون آيد. و چون همه براي او گريه و زاري ميكردند، او گفت: «گريان مباشيد! نمرده بلكه خفته است.» پس به او استهزا كردند چونكه ميدانستند كه مرده است.
پس او همه را بيرون كرد و دست دختر را گرفته، صدا زد و گفت: «اي دختر برخيز.» و روح او برگشت و فوراً برخاست. پس عيسي فرمود تا به وي خوراك دهند. و پدر و مادر او حيران شدند. پس ايشان را فرمود كه هيچكس را از اين ماجرا خبر ندهند.»
همانند گزارشهاي ديگري كه دربارة شفاي مردم توسط عيسي وجود دارد، اين نيز صحيح ميباشد. اگر ساختگي بود، امكان داشت قسمت هايي از آن به صورت ديگري نوشته شود. براي مثال، در يك گزارش قلابي به علت يك اتفاق ديگر وقفه اي به ميان نميآمد. اگر گزارش ساختگي بود، مردمي كه در حال گريه و زاري بودند از گفتة عيسي نميخنديدند بلكه از سخن او شايد خشمگين و يا ناراحت ميشدند. و اگر اين نوشته ساختگي بود آيا عيسي به والدين آن دختر ميگفت كه به كسي چيزي نگويند؟
انتظار داريد كه از چنين شفايي براي دستيابي به هدفي باشكوه و عالي استفاده گردد. اما زندگي واقعي هميشه هموار و ملايم نيست و وقفه هايي در زندگي پيش ميآيد. مردم اغلب عكسالعمل هاي عجيب و غريب از خود نشان ميدهند، و عيسي براي خود دلايلي داشت كه نميخواست والدين آن دختر موضوع را در بين مردم منتشر كنند.
بهترين راه براي آزمايش اين موضوع كه آيا اناجيل معتبرند يا خير اين است كه شما خود آن را بخوانيد. آيا آنچه ميخوانيد گزارشي واقعي به نظر ميرسد يا ساختگي؟ اگر واقعي به نظر ميآيد، بنابراين خداوند خود را به ما مكشوف ساخته است. عيسي آمد، زندگي كرد، تعليم داد، الهام بخشيد و به ميليونها نفر كه امروز كلامش را ميخوانند حيات عطا فرمود. آنچه عيسي در اناجيل بيان كرده است، به نظر بسياري به طور قابل اطمينان واقعي است: «من آمدم تا ايشان حيات يابند و آن را زيادتر حاصل كنند.» (يوحنا 10 : 10)
بعضيها بر اين عقيده اند كه چون عهد جديد «به دفعات متعدد» ترجمه شده، بنابراين در طي مراحل مختلف ترجمه تحريف گرديده است. اگر براي اين ترجمه ها از ترجمه هاي ديگري استفاده شده بود، در اين خصوص جايي براي گفتگو و مرافعه وجود داشت. اما ترجمه ها مستقيماً از منابع و متون يوناني، عبري و آرامي انجام شده و مبتني بر هزاران نسخه خطي قديمي بوده است.
به عنوان مثال ما ميدانيم عهد جديدي كه امروزه در اختيار داريم حقيقي است و با شكل اصلي مطابقت دارد، زيرا:
1. تعداد بسيار زيادي رونوشت از نسخ خطي داريم . . . بيش از 24000 نسخه خطي.
2. در 5/99% مواقع، تمامي رونوشتها كلمه به كلمه با يكديگر مطابقت دارند.
3. تاريخ اين نسخ خطي به تاريخ نسخة اصلي بسيار نزديك است (لينك را در انتهاي اين بخش ملاحظه كنيد).
زماني كه متن يكي از اين نسخ خطي را با نسخة ديگر مقايسه ميكنيم، تطابق موجود حيرت انگيز است. بعضي اوقات ممكن است ديكتة كلمات متفاوت باشد و يا كلمات پس و پيش شده باشند اما اين بسيار جزئي است. در خصوص ترتيب قرار گرفتن كلمات، بروس ام. متزگر، استاد بازنشستة علوم الهي، توضيح ميدهد: «در زبان انگليسي اگر بگوييم «سگ انسان را گاز ميگيرد» يا «انسان سگ را گاز ميگيرد» تفاوت فاحشي وجود دارد . . . در زبان انگليسي ترتيب كلمات اهميت دارد اما در زبان يوناني اينطور نيست. فقط يك كلمه است كه نقش فاعل را ايفا ميكند صرفنظر از اينكه كجاي جمله قرار گيرد.» (لي. استرابل، بررسي مورد مسيح، انتشارات زوندروان، 1998، صفحة 83)
دكتر راوي زاكارياس كه يك استاد مهمان در دانشگاه آكسفورد است، اظهار ميكند: «در حقيقت به صراحت ميتوان گفت كه عهد جديد از لحاظ تعدد اسناد موجود بهترين نوشتة باستاني تصديق شده است و تنوع اسناد در دسترس و قابل استفاده نيز از اين موضوع حمايت ميكند و تناقضي در بين نيست. در نسخ خطي باستان هيچ سندي وجود ندارد كه تا اين اندازه سودمند و كامل باشد.» (راوي زاكارياس، آيا انسان ميتواند بدون خدا زندگي كند؟، انتشارات ورد، 1994، صفحة 162)
عهد جديد معتبرترين سند قديمي براي انسان است. صحت متون آن به طور قطع از نوشته هاي افلاطون و ايلياد هومر بيشتر است.
براي مقايسة عهد جديد با ديگر متون قديمي، اينجا را كليك كنيد.
مقايسهاي از عهد جديد با متون قديمي ديگر . . .
در اينجا مشاهده ميكنيد كه چگونه عهد جديد با متون قديمي ديگر مقايسه ميشود:
نويسنده | كتاب | تاريخ نگارش | قديميترين نسخ | فاصله زماني | تعداد نسخ |
هومِر | ايلياد | 800 ق.م. | حدود 400 ق.م | حدود 400 سال | 643 |
هِرودوت | تاريخ | 480-425 ق.م. | حدود 900 ميلادي | حدود 1350 سال | 8 |
توسيديدس | تاريخ | 460-400 ق.م. | حدود 900 ميلادي | حدود 1300 سال | 8 |
افلاطون | 400 ق.م. | حدود 900 ميلادي | حدود 1300 سال | 7 | |
دموستنس | 300 ق.م. | حدود 1100 ميلادي | حدود 1400 سال | 200 | |
سزار | جنگ با اقوام گل | 100-44 ق.م. | حدود 900 ميلادي | حدود 1000 سال | 10 |
ليوي | تاريخ رم | 5 ق.م. - 17 ميلادي | قرن 4 ميلادي (نسخه ناكامل) اكثراً قرن دهم ميلادي | حدود 400 سال
حدود 1000 سال |
1 (ناقص) 19 نسخه |
تاسيتوس | سالنامه ها | 100 ميلادي | حدود 1100 ميلادي | حدود 1000 سال | 20 |
پليني دوم | تاريخ طبيعي | 61-113 ميلادي | حدود 850 ميلادي | حدود 750 سال | 7 |
عهد جديد | 50-100 ميلادي | حدود 114 ميلادي (قطعات كوتاه) حدود 200 ميلادي (برخي از كتابها) حدود 250 ميلادي (اكثر كتابها) حدود 350 ميلادي (عهد جديد كامل) |
حدود 50 سال حدود 100 سال حدود 150 سال حدود 225 سال |
5366 |
(جاش مك داول، شواهد جديد مسيحيت و رأي دادگاه، انتشارات توماس نلسون، 1999، صفحة 55)
از عهد عتيق به طرز جالب توجهي خوب محافظت شده است. ترجمه هاي جديد به واسطة تعداد بسيار زياد نسخ قديمي عبراني و يوناني تاييد شده اند و كشف طومارهاي درياي مرده كه در اواسط قرن بيستم انجام گرفت نيز از آن جمله است. اين طومارها تقريباً قديمي ترين بخشهاي موجود در ميان تمامي كتب باقيمانده از عهد عتيق است كه به سال 150 قبل از ميلاد باز ميگردد. شباهت موجود در طومارهاي كشف شده از درياي مرده و دستنوشته هايي كه حدود 1000 سال بعد نوشته شدهاند، بيانگر اين واقعيت است كه كاتبان يهودي تا چه حد به نسخه برداري از كتاب مقدس اهميت ميدادند.
علم باستانشناسي قادر نيست تا ثابت كند كه كتاب مقدس كلام نوشته شدة خداوند است، ليكن باستان شناسي قادر است (و همين كار را نيز انجام ميدهد) تا دقت و صحت تاريخي كتاب مقدس را با دلايل و مدارك به اثبات برساند. باستان شناسان اسامي صاحب منصبان حكومتها، پادشاهان، شهرها و جشنهايي كه در كتاب مقدس ذكر شده است را يافته اند؛ حتي زماني كه تاريخ دانان فكر نميكردند كه چنين اشخاص و يا مكان هايي وجود داشته باشند.
براي مثال انجيل يوحنا به ما ميگويد كه عيسي مرد مفلوجي را در كنار حوض بيت حسدا شفا داد. در اين متن حتي در مورد پنج رواقي (گردشگاه) كه به سمت حوض راه داشتند نيز توضيح داده شده است. محققين فكر نميكردند كه اين حوض واقعاً وجود داشته است تا زماني كه باستان شناسان آن را در عمق دوازده متري در زير زمين و بطور كامل همراه با پنج رواق پيدا كردند. (استرابل، صفحة 132)
كتاب مقدس حاوي حجم عظيمي از جزئيات تاريخي است، بنابراين علم باستان شناسي هنوز نتوانسته تمامي چيزهايي كه در آن ذكر شده است را پيدا كند. به هر حال تا كنون حتي يك كشف باستان شناسي نيز وجود نداشته تا با آنچه كه كتاب مقدس گزارش كرده در تضاد باشد. باستان شناس پرآوازة يهودي به نام نلسون گلوك نوشت: «ميتوان به طور قطع اظهار نمود كه تا كنون هيچ كشف باستان شناسي حتي يك مطلب را نيز در كتاب مقدس رد نكرده است.» (جاش مك داول، شواهد جديد مسيحيت و رأي دادگاه، انتشارات توماس نلسون، 1999، صفحة 61)
در مقابل، لي استرابل، گويندة اخبار، دربارة «كتاب مورمون» اينگونه توضيح ميدهد: «در ارتباط با اثبات ادعاهايي در خصوص رويدادهايي كه گمان ميرود سالها قبل در آمريكا اتفاق افتاده، علم باستان شناسي به دفعات با شكست روبرو شده است.
به خاطر دارم كه به موسسة اسميت سونيان نامه اي نوشتم تا جويا شوم آيا مدركي كه ادعاهاي مورمونيسم را حمايت كند وجود دارد يا خير. نتيجه اين بود كه با صراحت به من گفته شد كه از ديدگاه باستان شناسي هيچ رابطه اي بين دنياي جديد و مباحث و مطالب اين كتاب وجود ندارد.» باستانشناسان هرگز موفق نشده اند تا شهرها، اشخاص، اسامي و يا مكانهايي كه در كتاب مورمونها به آن اشاره شده است را پيدا كنند. (استرابل، صفحة 143 - 144)
مكانهاي بسياري كه لوقا در كتاب اعمال رسولان در عهد جديد از آنها نام برده است، از طريق علم باستان شناسي شناسايي شده اند. «روي هم رفته لوقا از سي و دو كشور، پنجاه و چهار شهر و نه جزيره نام ميبرد بدون اينكه حتي يك خطا وجود داشته باشد.» (نورمن ال. گايسلر، دايرهالمعارف دفاعيات مسيحي، گرند رپيدز: بيكر، 1998)
همچنين باستان شناسي بسياري از تئوريهاي نادرستي كه دربارة كتاب مقدس عنوان شده است را رد ميكند. براي مثال، تئورياي كه هنوز هم در برخي از دانشگاه ها تعليم داده ميشود مدعي است كه اين امكان وجود ندارد كه موسي كتب پنجگانه (پنج كتاب عهد عتيق) را نوشته باشد، چرا كه در زمان وي هنوز خط اختراع نشده بود.
اما متعاقباً باستان شناسان لوح سنگي سياه را يافتند. «بر روي اين لوح حروفي به شكل گوه (سه گوش) وجود داشت و شامل قوانين حمورابي ميشد كه به تفصيل و با جزئيات كامل نوشته شده بود.» آيا اين لوح متعلق به زمان بعد از موسي بود؟ خير! لوح به زمان قبل از موسي تعلق داشت؛ و نه فقط اين، بلكه لوح مربوط به قبل از زمان ابراهيم ميشد (2000 سال قبل از ميلاد). اين نوشته حداقل سه قرن قديميتر از نوشته هاي موسي بود. (جاش مك داول، شواهد جديد مسيحيت و رأي دادگاه، 1972، صفحة 9)
يك كشف ديگر باستان شناسي، يعني لوحه اي ابلا كه در شمال سوريه و در سال 1974 پيدا شد، وجود يك الفباي اوليه را به اثبات رسانيد. اينگونه تخمين زده اند كه قدمت اين 14000 لوح سفالي كشف شده به 2300 سال قبل از ميلاد مسيح بر ميگردد، به عبارتي صدها سال قبل از ابراهيم. (پتيناتو جيواني، آرشيو ابلا: امپراطورياي با نقوش حكاكي شده، گاردن سيتي نيويورك: دابل دي، 1981)
لوحهاي سفالي، تمدن منطقه را كه شباهت بسياري به مطالب نوشته شده در كتاب پيدايش بابهاي 12- 50 دارد، توضيح ميدهند.
علم باستانشناسي پيوسته صحت و دقت تاريخي كتاب مقدس را تاييد ميكند.
اينجا را كليك كنيد تا جدولي را كه حاوي فهرست تعدادي از كشفيات مهم باستانشناسي است مشاهده نماييد.
جدولي كه فهرستي از كشفيات مهم باستانشناسي را ارائه ميدهد . . .
كشفيات باستان شناسي | اهميت |
لوحهاي ماري | بيش از 20000 لوح به خط ميخي كه به زمان ابراهيم باز ميگردد و دربارة بسياري از رسوم متداول مربوط به بزرگان قوم كه در كتاب پيدايش وجود دارد توضيح ميدهد. |
لوحهاي ابلا | بيش از 20000 قطعه لوح كه شامل قوانيني مشابه با مجموع قوانين تثنيه است و دربارة پنج شهري كه در پيدايش باب 14 ذكر شده و سابقاً تصور ميشد ساختگي اند (سدوم، عموره، ادمه، صبوئيم و صوغر)، توضيح داده شده است. |
لوحهاي نوزي | آداب و رسوم قرنهاي چهاردهم و پانزدهم را توضيح ميدهد. آداب مخصوص بزرگان قوم مانند بچه دار شدن كنيزان در صورت نازا بودن زنان. |
لوح سنگي سياه | ثابت نمود كه خط و قوانين مكتوب سه قرن قبل از نوشته شدن قوانين موسي وجود داشته است. |
ديوارهاي معبد كارناك در مصر | حاكي از اشاره اي به ابراهيم در قرن دهم قبل از ميلاد است. |
قوانين اشنونا
(حدود 1950 ق.م.) مجموعه قوانين ايشتار (حدود 1860 ق.م.) قوانين حمورابي (حدود 1700 ق.م.) |
نشان ميدهد كه مجموعه قوانين موجود در كتب پنجگانة عهد عتيق براي آن دوره بيش از حد پيشرفته نبوده است. |
لوحهاي راس شامرا | در ارتباط با اشعار عبراني اطلاعاتي ميدهد. |
نامه هاي لاكيش | دربارة هجوم نبوكدنصر به سرزمين يهوديه توضيح داده و اشاراتي به دورة ارمياي نبي دارد. |
مهر جدليا | در كتاب دوم پادشاهان دربارة جدليا صحبت شده است. |
استوانة كوروش | به آن قسمت از كتاب مقدس سنديت ميبخشد كه در مورد فرمان كوروش جهت بازسازي خانة خدا در اورشليم اشاره شده است. (دوم تواريخ 36 : 23؛ عزرا 1 : 2 - 4) |
سنگ موآبي | دربارة ششمين پادشاه اسرائيل، عمري، اطلاعات ميدهد. |
ستون سياه سنگي شلمناصر سوم | نشان ميدهد كه ييهو پادشاه اسرائيل چگونه مجبور ميشود تا تسليم آشوريها شود. |
منشور تيلور | شامل متني آشوري است مربوط به دورة فرمانروايي حزقيا كه به تفصيل حملة سناخاريب به اورشليم را توضيح ميدهد. |
اتهامات گذشتة منتقدين | از طريق علم باستان شناسي پاسخ داده شده است |
امكان ندارد موسي نويسندة اسفار پنجگانه باشد، زيرا او قبل از اختراع خط زندگي ميكرده است. | خط، قرنها قبل از موسي وجود داشته است. |
زادگاه ابراهيم، يعني شهر اور، وجود ندارد. | شهر اور پيدا شده و بر روي يكي از ستونهاي آن كلمة «ابراهيم» نقش بسته است. |
شهر «پترا» كه از سنگهاي بسيار محكم ساخته شده، وجود ندارد. | شهر پترا كشف شده است. |
داستان سقوط اريحا يك افسانه است. اين شهر هرگز وجود نداشته است. | اين شهر پيدا شده و پس از حفاري آن را از زير خاك بيرون آورده اند. كشف كرده اند كه ديوارها دقيقاً به همان شكلي كه در كتاب مقدس شرح آن را ميخوانيم خراب شدهاند. |
«حتيها» وجود نداشته اند. | صدها نوشته در ارتباط با تمدن «حتيها» پيدا شده كه شگفت انگيز است. حتي در دانشگاه شيكاگو ميتوانيد در رشتة مطالعات «حتي» تحصيل كرده و مدرك دكترا اخذ كنيد. |
بلشصر يك پادشاه واقعي بابل نبود؛ دربارة او چيزي ثبت نشده است. | لوحهاي بابلي، حكومت اين نايبالسلطنه و پسر نبودونيوس را توضيح ميدهند. |
اگرچه برخي مدعي هستند كه كتاب مقدس پر از تناقضات است اما اين موضوع صحت ندارد. در حقيقت تعداد تناقضات موجود براي كتابي قطور همچون كتاب مقدس، در قالبي چنين بزرگ و با مفادي در اين حجم عظيم، بسيار ناچيز و كوچك است. تفاوتهايي كه هويداست بسيار كمياب و ناچيزند تا اينكه فاجعه بار باشند. اين تفاوتها هيچكدام رويدادها و مطالب موجود در كتاب مقدس را تحت الشعاع قرار نميدهند.
در اينجا از اين به اصطلاح تناقضات مثالي ميزنيم. پيلاطس دستور داد تا در بالاي صليب جايي كه عيسي را آويخته بودند اعلاني بياويزند. در سه انجيل متن نوشته شده بر روي تختة اعلان ثبت شده است:
در متي: «اين است عيسي پادشاه يهود.»
در مرقس: «پادشاه يهود.»
در يوحنا: « عيساي ناصري پادشاه يهود.»
تناقض آشكار اين است كه جمله بندي متفاوت است. اما نكتة جالب توجه اين است كه هر سه نويسنده يك رويداد واحد، يعني مصلوب شدن عيسي را با چنين جزئيات كاملي توصيف ميكنند و با يكديگر اتفاق نظر دارند. حتي هر سه نفر گزارش ميكنند كه علامتي در بالاي صليب آويخته شد و معني نوشتة روي علامت در هر سه گزارش يكسان است!
پس جمله بندي دقيق چه ميشود؟ نسخة اصلي اناجيل به زبان يوناني است، و آنان از علائم نقل قول آنگونه كه ما امروزه براي نقل قول مستقيم و غير مستقيم استفاده ميكنيم، بهره نميگرفتند. نويسندگان اناجيل از نقل قول غير مستقيم استفاده ميكردند كه منجر به ايجاد تفاوتهايي بسيار موشكافانه گرديده است.
اين نيز مثال ديگري از يك تناقض آشكار است. عيسي قبل از اينكه قيام كند دو شب درون قبر بود يا سه شب؟ قبل از اينكه عيسي را مصلوب كنند او گفته بود:
«زيرا همچنانكه يونس سه شبانه روز در شكم ماهي ماند، پسر انسان نيز سه شبانه روز در شكم زمين خواهد بود.» (متي 12 : 40) مرقس گزارش ديگري از گفتة عيسي را به ثبت ميرساند:
«اينك به اورشليم ميرويم و پسر انسان به دست روساي كهنه و كاتبان تسليم شود و بر وي فتواي قتل دهند و او را به امتها سپارند، و بر وي سخريه نموده، تازيانه اش زنند و آب دهان بر وي افكنده، او را خواهند كشت و روز سوم خواهد برخاست.» (مرقس 10: 33 - 34)
عيسي در روز جمعه كشته شد و در روز يكشنبه دريافتند كه او قيام كرده است. چگونه امكان دارد كه عيسي مدت سه روز و سه شب در قبر بوده باشد؟ در زمان عيسي اين يك نوع طرز گفتار رايج در بين يهوديان بود كه هر قسمت از روز و يا شب را يك روز و يك شب كامل حساب ميكردند. بنابراين در فرهنگ آن زمان جمعه، شنبه و يكشنبه، سه روز و سه شب خوانده ميشد. امروزه نيز به صورتي مشابه صحبت ميكنيم . . . اگر كسي بگويد: «تمام روز مشغول خريد كردن بودم.»، ما متوجه ميشويم كه منظور وي يك شبانه روز يعني 24 ساعت نيست.
در عهد جديد اين نمونه اي از به اصطلاح تناقضات آشكار است. با بررسي دقيقتر متن مورد نظر و مطالعه دربارة پيشينة تاريخي آن زمان، قسمت اعظم اين تناقضها قابل حل است.
دلايل محكمي جهت پذيرش فهرست حاضر در عهد جديد وجود دارد. به محض اينكه عهد جديد به رشتة تحرير در آمد، كليسا آن را پذيرفت. نويسندگان عهد جديد يا از آشنايان نزديك عيسي و يا از پيروان بلاواسطة او بودند، مرداني كه عيسي رهبري كليساهاي اوليه را به آنان سپرده بود. متي و يوحنا، دو تن از تحريرگران عهد جديد، از پيروان بسيار نزديك عيسي بودند. مرقس و لوقا نيز جزو همراهان و ياران رسولان بودند و لذا شاهدان عيني اظهاراتي بودند كه رسولان دربارة زندگي عيسي بيان ميكردند.
دو نفر ديگر از نويسندگان عهد جديد نيز از نزديك به عيسي دسترسي داشتند: يعقوب و يهودا برادران عيسي بودند كه در ابتدا به او ايمان نداشتند. پطرس يكي از دوازده حواري عيسي بود. پولس در آغاز از مسيحيت متنفر بود، اما پس از اينكه روياي عيسي را ديد به يكي از رسولان عيسي تبديل شد. پطرس نيز با ديگر رسولان در ارتباط بود.
عهد جديد شامل صفوفي از مطالبي است كه هزاران نفر شاهد عيني آن بوده اند، در صورتي كه كتابهاي كذب ديگر صدها سال بعد نوشته شده اند (براي مثال، انجيل يهودا اسخريوطي، به دست عارفي روحاني حدوداً بين سالهاي 130 - 170 پس از ميلاد، يعني سالها پس از مرگ يهودا نوشته شده است)؛ براي كليسا كار دشواري نبود كه اين كتب كذب را جعلي اعلام كند. انجيل توما كه در حدود سال 140 بعد از ميلاد نوشته شده است مثال ديگري از يك نوشتة جعلي است كه سهواً نام يك رسول را بر آن نهاده اند.
اينها و اناجيل جعلي ديگر با تعاليم عيسي و آنچه كه در عهد عتيق دربارة وي نوشته شده است در تضاد هستند و اشتباهات بيشمار تاريخي و جغرافيايي در آنها وجود دارد. (اف. اف. بروس، كتب و نسخ خطي: چگونه كتاب مقدس انگليسي به دست ما رسيد؟، فلمينگ اچ. ريول و شركا، 1950، صفحة 113)
در سال 367 بعد از ميلاد، آتاناسيوس رسماً 27 كتاب موجود در عهد جديد را فهرست بندي نمود (همان فهرستي كه امروز نيز در دست ما است). ديري نپاييد كه ژروم و آگوستين نيز همان فهرست را منتشر كردند. اما براي اكثر مسيحيان لزومي براي اين فهرست نبود چرا كه از همان ابتداي قرن اول پس از مسيح، تمامي كليساها اين فهرست را شناخته و آن را به كار ميبردند. زماني كه مسيحيت گسترش يافت و كليساها به سرزمينهايي رسيد كه به زبان يوناني تكلم نميكردند، نياز براي ترجمة كتاب مقدس نيز به وجود آمد، و در اين بين گروه هاي مذهبي كوچك ناگهان ظاهر ميشدند و با كتب مقدس خود به رقابت ميپرداختند. در اين زمان بود كه نياز به يك فهرست صريح و روشن اهميت پيدا كرد.
دليل اصلي اين بود كه بلافاصله پس از مرگ و قيام مسيح نيازي احساس نميشد كه چنين مطالبي نوشته شود.
در آغاز، انجيل دهان به دهان در اورشليم منتشر گرديد. هيچ نيازي براي ثبت نوشتهاي از زندگي مسيح نبود زيرا كساني كه در نواحي اطراف اورشليم زندگي ميكردند، خود شاهدان عيني عيسي بودند و به خوبي از خدمت وي آگاهي داشتند. (اعمال رسولان 2 : 22، 3 : 13، 4 : 13، 5 : 30، 5 : 42، 6 : 14 و غيره)
اما زماني كه انجيل به خارج از اورشليم انتشار يافت، ديگر شاهدان عيني آماده و در دسترس نبودند، لذا جهت تعليم دربارة زندگي و خدمت عيسي نياز بود تا گزارش وقايع به صورت مكتوب در آيد. بسياري از محققين زمان نگارش انجيل را حدود 30 الي 60 سال پس از مرگ عيسي تخمين زده اند.
لوقا در اين رابطه اطلاعات بيشتري ارائه كرده و اظهار ميدارد: «از آن جهت كه بسياري دست خود را دراز كردند به سوي تاليف حكايت آن اموري كه نزد ما به اتمام رسيد، چنانچه آناني كه از ابتدا نظارگان و خادمان كلام بودند به ما رسانيدند، من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البدايه به تدقيق در پي رفته، به ترتيب به تو بنويسم اي تيوفلس عزيز، تا صحت آن كلامي را كه در آن تعليم يافته اي دريابي.» (لوقا 1 : 1 - 3)
يوحنا نيز دليل نگارش انجيل خود را بيان ميكند: «و عيسي معجزات ديگر بسيار نزد شاگردان نمود كه در اين كتاب نوشته نشد. ليكن اينقدر نوشته شد تا ايمان آوريد كه عيسي، مسيح و پسر خداست و تا ايمان آورده، به اسم او حيات يابيد.» (يوحنا 20 : 30 و 31)
اگر مايل هستيد دربارة عيسي بيشتر بدانيد، مقالة ذيل خلاصة خوبي از زندگي اوست: فراتر از يك ايمان كوركورانه.
آري. اگر قرار است ايمان داراي ارزش باشد، آنگاه بايستي بر پاية حقايق و واقعيات بنا شده باشد. در اينجا دليل اين موضوع را ميبينيم. اگر سوار بر هواپيمايي به مقصد لندن باشيد، احتمالاً ايمان داريد كه هواپيماي جت داراي سوخت كافي است، از لحاظ فني قابل اعتماد است، خلباني كارآزموده دارد و هيچ تروريستي در هواپيما نيست. اما اين ايمانتان نيست كه قادر است شما را به لندن برساند. ايمان شما تا جايي مفيد است كه باعث شود سوار هواپيما شويد. اما آنچه در حقيقت شما را به لندن ميرساند بي عيب و نقص بودن هواپيما، خلبان و غيره است. شما ميتوانيد به تجربيات مثبت قبلي خود در پرواز تكيه كنيد. اما براي اينكه هواپيما به لندن برسد تجربيات مثبت شما كافي نيست. آنچه كه اهميت دارد دليل ايمان شماست . . . آيا قابل اتكا است؟
آيا عهد جديد ارائه اي دقيق و قابل اعتماد دربارة عيسي است؟ بله. ما ميتوانيم به عهد جديد اطمينان داشته باشيم زيرا حقايق متعددي از آن پشتيباني ميكند. اين مقاله نكات زير را مورد بررسي قرار داد: هم رأي بودن مورخين، موافقت باستان شناسي، بيوگرافيهاي نوشته شده در هر چهار انجيل با يكديگر تطابق دارند، رونويسي مدارك و اسناد به طرز جالب توجهي اصالت اوليه را محفوظ داشته است، دقت بالايي در ترجمه ها وجود دارد. تمامي اينها پايه و اساس محكمي است تا آنچه را در عهد جديد ميخوانيم باور كنيم كه: «عيسي خداست، او مجازات گناهان ما را قبول كرد، و از مردگان قيام نمود.»
اگر سوالات بيشتري داريد، لطفاً به ما ايميل كنيد.
◄ | چطور میتوانیم با خداوند رابطه شخصی خود را آغاز نمائیم؟ |
◄ | آیا سئوالی دارید؟ |